جدول جو
جدول جو

معنی مصلحت کار - جستجوی لغت در جدول جو

مصلحت کار(مَ لَ حَ)
کسی که از روی مصلحت کار میکند، کسی که بهتر کار میکند. (ناظم الاطباء). نکوکار، زیرک و دانا در کارها، سزاوار مشورت و پند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مصلحت گزار
تصویر مصلحت گزار
مصلحت اندیش، خیر اندیش، عاقل، هوشیار، کارگزار
فرهنگ فارسی عمید
(فُ)
خیراندیش. صلاح اندیش، عاقل و زیرک و هوشیار، کارگزار. (ناظم الاطباء). مباشر، مشاور. مستشار. رایزن. (از یادداشت مؤلف) ، (اصطلاح سیاسی در دولت عثمانی) کاردار سفارت
لغت نامه دهخدا
(سِ)
که صلاح کار بداند. که نیک و بد امور دریابد. کنایه از عاقل و هوشیار و فهمیده: وزیرصاحب تدبیر... که صایب رای و مصلحت دان بود پیش پادشاه رفت. (سندبادنامه ص 226). و رجوع به مصلحت بین شود
لغت نامه دهخدا
(نَ حَ)
نصیحت گر. نصیحت گذار. نصیحت گوی. (آنندراج). ناصح
لغت نامه دهخدا
نیک اندیش نیکخواه، کار گزار، کار دار صلاح اندیش خیر اندیش، کارگزار مباشر، (عثمانی ترکیه)، کاردار سفارت. توضیح معمولا بخطا مصلحت گذار نویسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصلحت گذار
تصویر مصلحت گذار
رسم الخط نادرست و متداول بجای مصلحت گزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صلح کار
تصویر صلح کار
سازشکار
فرهنگ لغت هوشیار